مدیر معاون (عشق سریالی) به قلم نسترن قره داغی
پارت پنجاه و هفتم :
چند لحظهای نفسم رو توی سینه حبس کردم و برای اینکه خفه نشم، دکمه بالای پیراهنم رو باز کردم و جواب دادم: جانم؟
که لپش رو به سرم چسبوند و همونطور که آروم رو گردنم با انگشتهاش ضرب میگرفت لب زد: میگم تا ناهار حاضر میشه...
ح ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نفس
۱۷ ساله 270یعنی اگه منم مثل نیاز دیر شوهر کنم یه همچین شوهری نصیبم میشه😌😅🤣تازه نیاز بداخلاقه من خوش اخلاقم😁 از خود راضی هم خودتونین😛